اميدرضااميدرضا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

اميد مامان

امید زیبای من

1390/12/7 9:48
نویسنده : مامان شیرین
354 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرمقلب

پسر عزیزم

عمرم نفسم عشقمماچ

تمامه دنیای من با وجود تو تغییر پیدا کرده بغل

خوشحالملبخند

خیلی خوشحالم از اینکه هستی ... از اینکه خدا تو رو بهمون داد مژه

باباییت بهم میگه : خیلی فرق کردی .. از وقتی امیدرضا اومده دیگه چیزایی اعصابت رو خرد میکرد و بهم میریختی ناراحتت نمیکنه

نه ناراحت نمیشم .. نه اینکه نشم خیلی کمتر خجالت

به تو فکر میکنم .. به اینکه باید برات مامانه خوبی باشم .. باید قوی باشم تا تو هم قوی بشی

.

.

تازگیها کارای جدیدی یاد گرفتی .. میخوام از این به بعد از کاراتم بگم برات .. از کارای بانمکی که میکنی و دل من برات آب میشهخوشمزه

مدتیه دستتو میخوری ولی تا حالا هر جاش که به دهنت میرسیدو میخوردی .. یه هفته ایه که میتونی بدون خطا شصتتو بکنی توی دهنت .. خیلی با نمک میشی عزیزمماچ

ولی منو نگران میکنه .. نگران از اینکه نکنه کمبودی داشته باشی که اینکارو میکنی .. به دکترت گفتم ، گفت طبیعیه و خودش برطرف میشه ولییییییی هر بار که مبینم داری انگشتتو میمکی ته دلم یه حسی پیدا میشه .. نگرانینگران

خدایا خودت کمکم کن تا بتونم مامانه خوبی باشم و پسرم رو به بهترین نحوه بزرگ کنم

با تمامه وجود دوستت دارم مامانیماچ

.

.

عاشقه این عکستم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

غزل
15 اسفند 90 13:40
خوبه دیگه. فکر کنم یه دوربین گرفتی دستت راه به راه داری ازش عکس میگیری


برو ماماني ديگه رو ببين بعد ميفهمي من چقدر كم كارم
مامان طهورا
16 اسفند 90 10:44
عجب! ÷س این جایین. ما اومدیم. چاییتون کو؟
من
21 اسفند 90 9:07
سلام عزیزم خدا برات نگهش داره
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به اميد مامان می باشد