اميدرضااميدرضا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

اميد مامان

اولين حرف سال نو

1391/1/24 15:22
نویسنده : مامان شیرین
292 بازدید
اشتراک گذاری

پسر عزيزم سلامقلب

ساله نوي كوچولوت مبارك باشه مامان جون

اميدوارم امسال و هر سال خدا برات بهترينا رو رقم بزنه

پسر عزيزم روز به روز بزرگ شدنت رو حس ميكنم

اين روزها خيلي به من وابسته شدي .. اين وابستگي رو دوست دارم ... برام شيرينه و نگران كننده

نگرانه اين هستم كه توي آينده ت تاثير بذاره خیال باطل

 پسر عزيزم كارهاي شيرنت هر روز بيشتر ميشه .. ميخوام اينجا برات همشو بگم تا جايي كه ذهنم ياري كنه ماچ

ديگه كم كم ميتونم باهات بازي كنم 

 اولين بازي كه با هم ميكرديم با انگشتاي دست من بود .. انگشتامو بالاي سرت تكون ميدادمو تو ذوق ميكردي

بعد با جغجغه ات و الان با يه دستمال كاغذي

اين بازي رو خيلي دوست داري .. دستمال كاغذي رو ميذارم روي صورتت و با هم قايم موشك بازي ميكنيم و تو ذوق ميكني و دست و پاي كوچولوتو به شدت تكون ميدي .. به اندازه همه دنيا بهم لذت ميده شاديه تو

شبا كه بيدار ميشي براي شير خوردن .. اولش چشماي خوشگلتو باز ميكني و سر و صدا ميكني كه من بيدار بشم به محض اينكه من چشامو باز ميكنم و تو ميبيني فورا آه بلندي از سر آرامش ميكشي و چشاتو ميبندي و دهان كوچولوتو باز ميكني .. آرامشت موقع شير خوردن به من منتقل ميشه .. آروم ميشم .. بهترين حس دنيا رو دارم وقتي شير ميخوري

.

.

اين عكسه خوشگلو توي بندر ديلم ازت گرفتيم .. عيد كه رفته بوديم شهر بابايي

 .

.

بعد نوشت : بچه م لب داره ها .. چون لثه هاش میخاره همش لبشو گاز میگیره با لثه اش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

نیلوفر
23 فروردین 91 14:23
ماشالله خیلی بامزه ست
ری را
29 فروردین 91 17:01
مهربون
ری را
10 اردیبهشت 91 11:42
عژیژم ممممم با اون لپاش هزار ماشالله
ری را
6 خرداد 91 16:13
از این بادووم سوخته ات دیگه عکس نمی ذاری
ای قربون اون لپاش

چرا حتما ميذارم
خانم
6 تیر 91 14:57
سلام عزیزم خوبی خاله؟ هزار ماشاالله چقد نازی شمااااااا خدا شما رو واسه مامان و بابات نگه داره انشاالله
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به اميد مامان می باشد