اولين حرف سال نو
پسر عزيزم سلام
ساله نوي كوچولوت مبارك باشه مامان جون
اميدوارم امسال و هر سال خدا برات بهترينا رو رقم بزنه
پسر عزيزم روز به روز بزرگ شدنت رو حس ميكنم
اين روزها خيلي به من وابسته شدي .. اين وابستگي رو دوست دارم ... برام شيرينه و نگران كننده
نگرانه اين هستم كه توي آينده ت تاثير بذاره
پسر عزيزم كارهاي شيرنت هر روز بيشتر ميشه .. ميخوام اينجا برات همشو بگم تا جايي كه ذهنم ياري كنه
ديگه كم كم ميتونم باهات بازي كنم
اولين بازي كه با هم ميكرديم با انگشتاي دست من بود .. انگشتامو بالاي سرت تكون ميدادمو تو ذوق ميكردي
بعد با جغجغه ات و الان با يه دستمال كاغذي
اين بازي رو خيلي دوست داري .. دستمال كاغذي رو ميذارم روي صورتت و با هم قايم موشك بازي ميكنيم و تو ذوق ميكني و دست و پاي كوچولوتو به شدت تكون ميدي .. به اندازه همه دنيا بهم لذت ميده شاديه تو
شبا كه بيدار ميشي براي شير خوردن .. اولش چشماي خوشگلتو باز ميكني و سر و صدا ميكني كه من بيدار بشم به محض اينكه من چشامو باز ميكنم و تو ميبيني فورا آه بلندي از سر آرامش ميكشي و چشاتو ميبندي و دهان كوچولوتو باز ميكني .. آرامشت موقع شير خوردن به من منتقل ميشه .. آروم ميشم .. بهترين حس دنيا رو دارم وقتي شير ميخوري
.
.
اين عكسه خوشگلو توي بندر ديلم ازت گرفتيم .. عيد كه رفته بوديم شهر بابايي
.
.
بعد نوشت : بچه م لب داره ها .. چون لثه هاش میخاره همش لبشو گاز میگیره با لثه اش