اميدرضااميدرضا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

اميد مامان

دنياي من در وجود تو خلاصه ميشود

سلام پسرم پسر عزيزم اميد من خيلي وقته كه ميخواستم بيامو برات بنويسم  .. ميخواستم برات قصه ي دنيا اومدنتو بنويسم از روزي كه پاهاي كوچولوي خوشگلتو توي اين دنيا گذاشتي .. تو دنياي منو بابايي از روزي كه دلمونو شاد شد و اميدمون صد برابر پسر عزيزم عاشقونه دوستت دارم خيلي زود .. توي دو سه روز آينده ميامو همه چي رو برات تعريف ميكنم .. از موقعي كه اومدي تا الان كه 81 روزته ...
5 بهمن 1390

فردا تو خواهی آمد

سلام پسرک عزیزم امیدرضای گلم عمرم نفسم فردا میریم بیمارستان برای اینکه تو پای کوچولوتو بذاری توی این دنیا بالاخره انتظارمون تموم میشه فردا و تو رو بغل میکنیم گل نازم عزیزدلم فردا اول میریم پابوس آقا   همون آقایی که تو رو ازش خواستم   همون آقایی که تو رو بهمون داد بعد میریم بیمارستان .. انشالا امام رضا نگه داره تو باشه .. نگه داره من باشه انشالا نگه داره همه ی مامانا و نی نیاشون باشه منتظرم پسرم منتظر دیدنت  منتظر بغل کردنت   بوسیدنت بوییدنت با تمام وجود منتظر اومدنت هستم .. انشالا به سلامتی بیای پیش مون . . مامانه اميرمسعود عزيزم واقعا ازت ممنونم براي اين ه...
13 آبان 1390

براي پسر عزيزم

سلام مامان جوني پسر گلم الان توي هفته ي سي و دوم هستي عزيزم  اميد مامان ديشب با بابايي رفتيم سونو و شما رو ديديم جيگرم دكتر گفت وزنت 1850 گرمه .. خوشحالم عزيزم .. خيلي خوشحالم نگران بودم وزنت كم باشه كه خدا رو شكر دكتر گفت در حد نرماله و مشكلي هم نيست خدا رو هزارن بار شكر وقتي توي مانيتور سونو صورت قشنگت رو ديدم از ته دل خدا رو شكر كردم كه پسر نازم سالمه و داره لباي كوچولو و خوشگلشو تكون ميده .. شايدم به قول خاله كوچيكت داري برامون بوس ميفرستي عزيزم ايندفعه هم از سونو فيلم گرفتيم .. حتما برات نگهشون ميدارم تا وقتي بزرگ شدي از ديدنش لذت ببري عزيزم قربون ضربان قلب كوچولوت بشم .. فداي دست و پاي ناز و كوچكت بش...
23 شهريور 1390

برای پسرکم . آخرین روز هفته ی سی و یکم

سلام عزیز دلم .. خوبی امیدم ؟ میدونم که خوبی تکونای خوشگلت اینو بهم میگه چهارشنبه رفته بودم دکتر عزیزم .. گفت که خوب رشد کردی و وزن گرفتی خیلی خوشحال شدم عزیزم خیلییییییییی برام سونوگرافی نوشت برای هفته ی دیگه ولی من طاقت ندارم .. نمیتونم برای دیدنت تا هفته ی دیگه صبر کنم .. میخوام همین امروز یا فردا برم سونوگرافی و ببینمت امیدم راستی صدای قلب کوچولوتو ضبط کردم .. وای که چقدر خوشگل بود .. چقدر دوست داشتنی بود بی تاب اومدنتم عزیزم .. دلم میخواد زودتر بغلت کنم ...
19 شهريور 1390

برای امیدم

سلام امید گلم خوبی مامانی ببخش که این مدت نیومدمو برات ننوشتم .. زیاد حال و روز خوبی نداشتم ولی الان خوبم تکونای تو خوبم میکنه .. آرومم میکنه عزیز دلم رفتم سونوگرافی و گفتن نی نی ما صد در صد پسره   گل پسره   عزیز دل مامانو باباشه خیلی منتظر اومدنت هستم عزیزم .. خیلی الان توی هفته ی بیست و ششم هستی عزیزم ایشالا هر چه زودتر بزرگ و قوی بشی تا بتونی به سلامتی پای کوچولوتو به این دنیا بذاری و بیای پیش ما ...
19 شهريور 1390

برای گلم

سلام ماماني عزيز دلم ماماني هنوز منتظره چون دكتر رفته بود مسافرت و قراره همين شنبه بياد و من برم پيشش .. خيلي دلم ميخواد زودتر شنبه بشه تا صداي قلب كوچولوتو بشنوم عزيز دلم الان توي هفته ي نوزدهم هستي ... ميخوام از هفته ي بيستم هر هفته روز شروع همون هفته بيامو برات بنويسم از اتفاقاتي كه افتاده مامان جوني نميخواي تكون بخوري ؟ خيلي نگرانم ... آخه چرا تا حالا تكون نخوردي؟
5 تير 1390

برای عزیزم . اولین روز هفته بیست و یکم

سلام مامانی جونم خوبی عزیز دلم عمرم نفسم امروز اولین روز هفته ی بیست و یکمته مامان جون امروز تولد مامانیتم هست عزیزم امروز نوبت سونوگرافی دارم .. میخوام با بابایی جونت بریم روی ماهتو ببینیم .. دلم برات یه ذره شده جیگرم خیلی منتظرم عزیزم .. منتظر اینکه بیای تا بغلت کنم راستی دکتر گفت احتمالا نی نی جون ما پسره ولی امروز که برم سونو صددرصد معلوم میشه عزیز دلم خوشحالم ... خوشحالم از اینکه تکون میخوری مامان جون ... چقدم شیطونی عزیزم ... وقتی وول میخوری دلم برات ضعف میره ایشالا سالم بیای پیشمون ...
5 تير 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به اميد مامان می باشد